دو هفته نامهی لووتکه
مشت های عبور
ایرج عبادی
در بی امانی خستگی های دلتنگ
ناماندگاری خواب ساعت و ساعت شمار را می شمارم
جهیده ام لا به لای نرده ها و زنجیرهای بی قانون
نگفتم زندان لحظه های روزمرگی
تا از باور روشنم جدا نشوی
این همه
افق دریچه های اینترنت
نامسدود
در افشای دیوارهای
تفنگ و عباهای کاهگلی
زوال ازدحام دروغ را فال میگیرند
در ناکامی شب و شلاق
با ستاره ها
نوشتمت
بی تنگنای هراس اشک و گاز
بنگ
بازهم بنگ ،
این هیاهو
دیگر صدای ثانیه های هوشبر خاموش نیست
غریو شلیک خیابان
ها و واگویه های فریاد های سحریست
نفسی از جنس رود و موج های سرکش عشق
پناهگاه بارانی
آغوشت را بازکن
این آفتاب بوی تازه ی
مشت های عبورت
را دارد.
25 بهمن ماه 98