Thursday, January 24, 2013

گوڵ باخ


 
 

گوڵ باخ

 

 ئیره‌ج عیبادی

با

دوو قۆڵی جاده‌کانی

بێ سواری شووسه‌  چۆڵ که‌ین

ئه‌م ئاسفاڵته ‌تا دارستان

نۆگه‌ بڕکی ده‌کا

له‌ ئه‌و په‌ڕی شه‌قامه‌کانی نه‌فره‌ت

مه‌له‌کانی حه‌ز چاوه‌روانین

ده‌لاقه‌ی ئه‌م شووشه‌ به‌ره‌و ره‌شماڵی خه‌یاڵت

هه‌زاران جار

ئاوێنه‌ دووپات ده‌کاته‌وه‌ و

دا نابه‌زێت

چاوه‌کان و له‌ رووباردا بنووسه‌

ئه‌م جاده‌ بێ تو و ئه‌وانی تر

که‌ به‌ ته‌وه‌ری خه‌م باڵیان رزاوه‌

خۆره تا ناناسێت

له‌ کام باخ، گوڵ باخ

نیگات پڕکرد؟

که‌ بۆنی روانینی ته‌ماشات‌

له‌ مانگ دا ئه‌تکێ

ئاسانسۆری باله‌نده‌کانیش

به‌ به‌رزایی ئاسمانی باڵای

ئه‌م هه‌واڵه‌ ناگه‌ن

ئه‌م جه‌تره‌

که‌ له‌ سه‌ر ئه‌وین هه‌ڵدراوه‌

ته‌رزه‌ی لا رێ

دیکتاتۆره‌کان نای پێکێ

چه‌ماچه‌م

سه‌رمای هه‌وریش ژماره‌مان ناکا

کاتێک باتون له‌ گه‌ڵ عه‌شقا

ده‌س به‌ یخه‌ ده‌بێ

سه‌مای ده‌سته‌کانی با

بێ وزه‌ی هاوار

دا ناچلکێ

هه‌راسی ته‌نیایی گوڵ وباخ

 زۆر دژواره‌ گوڵباخ

که‌له‌بچه‌ی قاخه‌کراوی شوێنی خۆشه‌ویستی

له‌ کامپیوته‌ری دڵماندا

فۆرمه‌ت وقات وقڕ ناکرێ

بریار وایه‌،

شووشه‌ی شه‌رابی وشه‌کانت

له‌ هه‌وارگه‌ی ئه‌م شاره‌

که‌ به‌ره‌و باسی رووداو ده‌چن، تێک ناچێ

گیتاری ده‌سته‌کانی به‌رف و هه‌ ناسه‌ی باران

بێ هه‌راس، یه‌لدا مانا ده‌کا

دێره‌، دێره‌

بانگه‌وازی خه‌ونی شه‌وی زه‌ستان

بێلا له‌ رێبه‌ندانی کاتژمـێره‌کانماندا

گزنگ و به‌یانی زووتر خه‌و به‌جێ بێلن!

7/11/91 سنه‌

 

 

 

 

 

Friday, January 18, 2013

خاورميانه بحران يا انقلاب


 
خاورميانه بحران يا انقلاب

ايرج عبادي

نوام چامسكي زبان شناس جامعه شناس و متفكر و منتقد سياست هاي روز آمريكا در جهان ، بويژه خاورميانه، هنگام مطرح كردن نگاه هوشيارانه و درك خلاقانه خود در بيان ساختار روساخت و ژرف ساخت جملات و خلق و ايجاد بي نهايت جمله در اين مقوله ي شگفت انگيز، رو ساخت و ساختار ظاهري جملات را منتج از ژرف ساخت و يا زير ساخت جملات و مفاهيم تازه آنها مي داند، كه بكار بردن واژگان و جملات مورد نياز، در شرايط متفاوت ديسكورس1 مبناي اين تحولات زباني و ساختاري مي گردد و اگر اين نظريه درست و جامعه شناسانه چامسكي را به وقايع اجتماعي و رويدادهاي توقف ناپذير زندگي مردم سوق دهيم، ژرف ساخت يك جامعه مبتني بر فرهنگ، اقتصاد که در پرتو آنها قوانین است كه منتج به رو ساخت و سياست گذاري هاي حاكم بر آن جامعه خواهد بود. اين سياست ها بنا بر همان مقوله  مورد ذكر مي تواند به دمكراسي هاي پايا و متحول و قانونمند بيانجامد يا در شرايطي غير انساني و غير دمكراتيك دچار دگرگوني و تلاشي شود تا ساختاري نو بيافزايد، كه در آن صورت ديسكورس بيان متفاوت دمكراسي ها با توجه  به شرايط جغرافيايي و فرهنگي كشورها شكل خواهد گرفت، در این راستا ژرف ساخت كشورهاي عربي، بعد از سالها سلطه ي ابر قدرت هاي انگلستان و فرانسه در آن منطقه و مخلوط شدن دو فرهنگ غربي(مسيحايي) و فرهنگ عربي(اسلامي)، بعدها رها شدن از سلطه ي نوع مذهبي یک سو نگر عثماني ها در ترکیه و اقمارشان، و بعد رويارويي با جنگ هاي مسلكي  و قبيله اي درون خود، در نهايت دو جنگ انسان ستيز و خانمان برانداز جهاني اول و دوم، به تحولاتي اقتصادي، سياسي، فرهنگي و خود باوري انجاميد كه زنجيرهاي ساطه هاي ابرها قدرت را از دست و پاي آنها و غارت ثروت هايشان گسست تا كشورهاي عربي در خاورميانه به استقلال رسيدند و مرزهاي جديدي را رقم زنند که امروز در تقسیمات جهانی برسمیت شناخته شده است.خليفه و اميرنشين و سلطان با استشمام بوي نفت و ثروتي باد آورده ، اما با تفكرات عشيره اي و قبيله اي صحراي سوزان عربستان، حكومت هاي تازه اي و گاه شبه حكومت هايي از بستگان و نزديكان خود بدون پارلمان و استقرار  حقوق دمكراتيك سياسي مردم تشكيل دادند  و تا مدتي با دلارهاي باد آورده ي نفتي و رازي نگهداشتن مشكلات اقتصادي مردمشان بر ناكارآمدي سياسي و مديريتي خود سرپوش گذاشتند. اما ژرف ساخت آن جوامع ايستا نبود و در حرکتهایی همگون یا نا همگون همچون رودخانه ای پویا ناآرامي مي كرد و با تحولات سريع جهاني، به ويژه تكنولوژي عظيم بعد از جنگ جهاني دوم آن دولت ها روبرو بودند. جنگ ميان سنت و مدرنيته  آغاز شده بود و ادامه دارد و كشورهاي نيمه توسعه را به سوي توسعه و رهايي مي كشاند تا ژرف ساخت ها، روساخت ها را درهم بريزد. اگر به قول جامعه شناساني چون كینز( واضع اقتصاد مختلط)، جان لاك، و حتي ماركس كه بسياري از نظرياتشان اكنون مقبوليت خود را در شرایط کنونی جهان و نا همگونی پیاده کردن تئوری درعمل را از دست داده اند، اما بخشی از نظریات آنها هنوز قابل طرح است توجه کنیم، هر پديده اي مقوله اي دروني و مقوله اي بيروني داردکه آنرا  می توان جزو چند خواص ماده مانند، حركت، تضاد، جهش مورد مداقه قرار داد. بي شك تاثيرات دروني پديده ها بسيار موثر و تضمين كننده تلقي گرديده است.هر چند كه تاثيرات بروني پديده ها را هم در نقش كند كننده، تا تند كننده تحولات دروني  پدیده ها و رویداد ها نبايد ناديده گرفت . درون بافت جوامع عربي، ليبي، سوريه، بحرين، يمن، مراكش، مصر، تونس وغیره . . . . . در حال دگرگوني، فرهنگي، اقتصادي، آيني و تكنولوژيکی است. كه بر سوژه ي انقلابي آن منطقه با دارا بودن طلاي سياه نفت تاثير گزار بوده و خواهد بود. وجود فروريخت ژرف ساخت ديكتاتوري كمونیستي درشوروي، ديكتاتوري طالباني درافغانستان وفروپاشي حكومت طاعوني صدام حسين در عراق كه لعنتی را براي ميشل افلق بنيان گذار تفكرات بعثي( با ایده اولیه ی هماهنگ كردن سوسياليسم و اسلام در ناسيوناليسم عرب و بعد با نتیجه ای معکوس و ایجاد سیستمی یک سو نگر و ضد مردمی توسط پیروانش) به جا گذاشته است. نیاز به  استقرار حكومت هاي مردمي و منتخب و قانونمدار در آن كشورها، که بدون تردید از رویدادهای چشمگیر جهان معاصر متاثر گردیده.، مورد توجه جهانیان است. تقابل رویدادهایی مانند انقلاب 57 در ايران و وقایع بعد از آن و دو انقلاب بزرگ جهاني مردمي در فرانسه و آمريكا و حضور تفكرات انقلابي جهان گستر از گذشته تا كنون در ميان توده هاي فقير و در بند کشورهای مردم ستیز، بي عدالتي هاي گسترده كشورهاي منطقه. همه و همه جزو تاثيرات بروني پديده بر درون بافت فكري و باورهاي كشورهاي منطقه بویژه کشورهای عربی خاورمیانه می باشدکه کماکان ژرف ساخت های کهنه و پوسیده جوانع آنها در حال متلاسی شدن است. در این تضاد مداوم،  اكنون خواست جامعه ي جهاني و همسويي و يا غير همسويي كشورهاي همسايه تدابير شوراي امنيت و سازمان ملل بر حركت دروني و  بافت و ساختار متحول و دگرگوني پديده ي انقلابي اهداف مردم در كشورهاي عربي نيز در اين برهه از زمان تعيين كننده خواهد بود.که می تواند با جهشی انقلابی توام گردد و بنیان دیکتاتورهای عرب را درهم ریزد.  بي شك حمايت يا عدم حمايت كشورهاي جهان در اين جنبش ها با اهداف سياسي، اقتصادي مي تواند توام باشد كه جايگاه بحث آن از اين مقوله خارج است كه اين اهداف با توجه به توانايي و ساختار حكومتي وسیاست های اقتصادی یا سیاسی كشورهاي منطقه ،  متفاوت مي نماياند. جهشي در مصر، تونس و ديگران هم از زمره ي اين مقوله تضمين كننده بوده اند كه در بحران تلاشی و فروپاشي راهي برون رفت و سنتز عاقلانه اي را پيش روي مردم نهادند كه با تاسف بسیار  دیکتاتورهای ديگر بر كشتار مردمشان پايی می فشارندو بر شدید تضاد های موجود می افزایند. ليبي و برخی از کشورهای عربی به شكل نافرجام قربانی اين ناداني و عدم درك خواست ها و شرايط نادرست زندگی مردمشان هستند. فروپاشي و تلاشی ساختارهای کهنه و ضد مردمی، زماني روي مي دهد كه تضاد آنتا گونیستي يا حل نشدني دو نيروي غير همگون به توافق نرسد.  اگر تز دیکتاتوری هگلی در مقابل آنتی تز خواست ها و نیاز های مردم کشورهای عربي، به صلح و توافق و سنتز استقرار عدالت نرسند، در جهشی ویرانگر، سیستم فروپاشي حاکمیت موجود حتمي است. خبرگزاري ها و كارشناسان در رسانه ها، اشاره به ديكتاتوري، بي عدالتي، فرد گرايي و حكومت های شيخ هاي اميرنشين عرب می نمایند،که فاقد فضايي براي اصلاحات و ساختاری دمكراتيك هستند تا مردم بتوانند آزادانه نمایندگان خود را انتخاب  کنند ، نبودن حقوق شهروندی مساوی برای مردان و زنان و دولت هایی قانونمند در بسياري از كشورهاي منطقه خاورميانه ي عربي اين راستي را نشان داد كه عمر زورگويان و به قدرت رسيدن افراد غير انتخابي و افسران و كودتاگراني مانند قذافي ، مبارك و ........ كوتاه است. اگر مردم در ابتدا بخشي از آزادي خود را براي تامين امنيت، آسايش، آزادي، رفاه، صلح و قانون مداري و مردم سالاري به ايجاد دولت ها و حكومتهاي مردمي خود ، به جمعي حاكم ابتدا موجه، واگذار کردند، اكنون خودآن حكومت ها با بهره گيري از ثروت و پشتيباني آغازين همان مردم سلب كننده ي تمامي نيازها و خواسته هاي اوليه انسانی خود آنها شده اند و بر عليه تمامي آزادي ها و حقوق شهروندی آنها برخاسته اند. آنان توپ و تانگ و موشك و نيروهاي نظامي حافظ منافع مردم و كشور را كه براي جنگ با دشمنان خارجي و با استفاده از ثروت همان مردم تدارك ديده بودند، اكنون با كسب قدرت و سرمايه و مقام عليه همان مردم بكار مي گيرند كه چهره ي طاعوني آنها روز به روز بر ملاتر و مشمزکننده تر ميشود. هگل متفکر آلمانی: "بزرگترین دست آورد انسان را ایجاد دولت میداند." حال به قول ژان ژاک روسو: "قوانین و قراردادهای حاکم بر آن دولت ها. مردمی بودن یا غیر مردمی بودن حاکمانشان را تعین می کند." در ساختاری غیر مردمی ،  بحران در منطقه خاورميانه ي عربي آغاز گرديده است. مردم كشورهاي منطقه مي خواهند ديكتاتورها و امير نشين هاي عرب را از تخت به گمان خود ساخته ي هميشگيشان، به پايين پرتاب كنند تا راه براي حكومتي دموكراتيك و مردمي و انتخابي هموار گردد. بحران ميان مردم ستم ديده و حاكميت ستمگر با حمايت جهاني، سمت و سوي همسايگان، وجود رسانه هاي بين المللي، اينترنت، ماهواره ، خبرگزاري هاي غير دولتي و آزاد جهاني در حال توسعه يافتن و استقرار است كه اگر به حل منطقي خود ، مانند تونس و مصر نيانجامد به قيامي مردمي و انقلابي همه جانبه منجر خواهد گرديد. مشروعيت ديكتاتورها از سوي مردم كشورهايشان زير سئوال رفته است. و با جمعي مزدور و پول پرست بنام چماقدار یا نیروی نظامی متزلزل كه دچار سردرگمي و پريشاني در مقابل مردم كشورهایشان  شده اند، نمي توان براي هميشه با كشتار مردم كشورخود سرپا ماند. مردم، صدام حسين را از چاله اي مانند حيواني خزنده زهرآلود بيرون كشيدند، مبارك را در قفس تحويل دادگاه دادند، بن علي در بيماري لاعلاج خود غوطه وراست، قذافي ديوانه وار از اين خانه به آن خانه از اين پايگاه با آن پايگاه مي گريزد تا درگورآخرين خود با بدنامي متلاشي گردد. يمن، مراكش ، عربستان ، بحرین ، اردن و  .......... نيز يا تن به اصلاحاتي دموكراتيک در بحران جنبش آزادي خواهي و ضد ديكتاتوري مردم خود خواهند داد و رنج ستم طبقاتي را پايان داده و دولتي مردم سالار و مردم پناه خواهند خواست و يا دراين بحران، انقلابي وسيع به قصد  فرو پاشي آنها سربرخواهدكشيد كه عمر نابه سامان و مشكوك و غير مردمي آنها را به خاك خواهد سپرد.  به قول شاعر :

اين هنوز از نتايج سحر است            باش تا صبح دولتش بدمد

1-    discourse

 

هه‌فتاو دووجار موبایله‌که‌ت


 

هه‌فتاو دووجار موبایله‌که‌ت

 

ئیره‌ج عیبادی

 

ئارامی دڵی ساته‌کان و هاواره‌کانی ئاگر

ئاکامی ئه‌وینی قه‌قنه‌‌س بنووسه و

نائارامی زه‌ینی پێنووسه‌که‌م

به‌مـێهره‌بانی ئارامترین وشه بلاوێنه

ئه‌من خه‌لکی نه‌خه‌وتووی وڵاتی خه‌م نیم

با بزه‌کانی گزنگی به‌یانی دامان گرێ و

کاته‌ به‌ فێرو چووه‌کانی،  به‌ ئارامشی زه‌ریاچه‌ی "با "   

بسپرین با

وچان نه گرێ

ئه‌م ده‌ریاو ئاوییه‌کانی

به‌ رووباری شێعر زیندووه و

له‌ نێو باخه‌ چکۆله‌که‌ی نیگاتدا

هونراوه‌ی ئاو و باران و ئاسۆ ده‌نووسی

هه‌فتاو دووجار قه‌ناری موبایله‌که‌ت بۆ من ده‌خوێنی و

به‌ یه‌ک زنگ

بانگی خۆشه‌ویستی به‌ گوی شه‌قامه‌کان ده‌بخشێ

که‌ تیا کات دووای کات،  هه‌نگاوه‌کانمان به‌ یه‌ک ده‌گه‌ن

شه‌وه‌ زنگه‌کانی خه‌یاڵ و ته‌نیایی

تریفه‌ و مانگی"ئاباژۆری" ژووه‌رکه‌ت له‌ بیر ناکه‌ن

ئه‌م چاوه‌ روانیه‌

چاوگه‌ی به‌ نازی چاوانی حه‌زت دووپات ده‌کاته‌وه‌

تا ئارام، ئارام کانیاوی ده‌سته‌کانت ڕێ خا

تا

جێ ژووانی ماچ و یه‌ک گرتنه‌وی هه‌ستی چرکه‌کان

هه‌فتاو شش جار

ئه‌م پیامه‌ له‌ شاشه‌ی پیامنیری وشه‌م

ده‌سووڕێته‌وه

هات و چووی ڕازی بسکه‌ ئالوزه‌که‌ت

چیرۆکی تازه‌ی زه‌مه‌ن ده‌خاته‌ سه‌ر برژانگی ئاوته‌کانمان

تا بنووسرێت!

کاتی خه‌ونی عه‌شق نیه‌، درنگه ،  بینووسه‌!‌

29/5/91

 

قهوه‌ ای کمرنگ


 

 

 

ترجمه‌ از کردی به‌ فارسی، خود شاعر

 

قهوه‌ای کمرنگ

ایرج عبادی

 

می آید، می آید

و در هر گام آبیش، غم هایم را زیر پا میگذارد و

 درد دلم را آرام مالش می دهد

انگار طعم گرما را از پروانه‌ چشیده‌ باشد

 و شتاب

در بوران ترافیک روز شمارش نمیشود

دلم از آمد و رفت  هندسه‌ی آمد و نیامد شهری

پر است.

این پرنده‌ بی تو

ضربانش بیشتر و از سرما میچکد

و از تنش هزار میعادگاه‌ سبز می بارد

بی چتر

تا مرز بوسه‌هایش بال میزنم

تا

آبشار تماشا

موهای سیاهش شب را می نویسد و

می نویسد تا آتش راز و دلتنگی ئاریز

تا آنسوی ساحل آب می پرد و گنجشکی می شود و

کوه‌های بلند منتظرنگاهم را می پیماید.

چشمانی میشی تا پهندشت خیال آرام ندارد

چه‌ اندازه‌ جیغ باد

جنگل آه هایم را تا پیچ موهایش می برد؟

بگذار،  ببرد

دو قلم برنگ طلایی شفق

در افق به‌ بازی می نشیند و

در دستانش میرقصد و بیقرار

می آید میان سروده هایم

آن دم

تابلوی ماندگار قند و خورشید

در شعرهایم نقاشی شد

نا زیبا

نا ز یبا

نا زیبا جان!

با سی‌ و سه‌ شعر گم و گفته‌ نشده‌­ی آرزو

به‌ درون نوشته‌های یاغیم میخزی

تا مرا بخوانی

هر بار صدایت در گوش بازی لحظه‌ها

خط اعتمادعشق را در کوچه‌ ها و محله‌ها نمیشکند

نه‌، نه‌،

بال پرواز بالهایم ماندگار

ارزش خواستنی لحظه‌هایم

دو ستاره‌ی کنار آفتاب

و ارزش چشم های عاشق تو و امید

هزار ستاره‌ی نورانی ست

که‌ در کهکشان واژه گانت ظهور میکند

این شهر

صد هزار درخت جوان و کلمه‌ی ناپیدا دارد

اتومبیل، تانگ و فواره‌

در میدان خبر

لبریز فریادند

نه‌ بلندای شب تیره‌. و نه‌ پرواز پاییز

زورشان به‌ محو خاطره‌ی سبزینه‌ نمیرسد

ثانیه‌ها

قصه‌ی جوانه‌های ده‌ها سال میل

که‌ بی قانون میرقصند و بی لباس هراس

آبتنی میکنند

عینک قهوه‌ایت را بردار

که‌ بوی ناپیدا میدهند

تن سوخته‌ی خیابان های پیش رو دربند آیینند

آیینه‌

آیینه‌

در این زلزله‌ میماند و

تنها دل تنگ قناری ، تو و من را نمیلرزاند

فنجان قهوه‌ ای کمرنگ را بیشتر می خواهم

شهر هم آشکار میداند

پیوند دیوانگی ابرهای پراکنده‌ وصدای ساکت ستاره‌گان و

نم نم بازی باران را !

 

5/7/91   سنندج