Sunday, September 17, 2006

الاغ جون الاغ جون الاغ دمبتو بجمبون



الاغ جون الاغ جون الاغ دمبتو بجمبون !


الو .... الو .....
چرا جواب نمی دین! این دهمین باره که دارم زنگ می زنم!
این موبایلتان را بدهید دست خروس!

بله ... بله ...... چطور مگر!
وبلاگ خانگی طنازه ؟ بل ......بله.!
یا در دسترس نیستید یا اشغاله یا از محوطه محاواره خارجید؟
این چه وضعیه . این جوری درد دل مردم را منعکس می کنید؟
گفتم : باور کنید 24 ساعته مو بایلم روشنه!
خوب اشکال از ماهواره ی عهد بوق خودمانه! یا شاید هم
کنترول های آن چنانی !
حالا چه فرمایشی دارید؟
شنیدید که 5 روزنامه را بستند ؟
روز نامه ی شرقو بخاطر عکس اسب و خر در صحفه ی شطرنج و اون یکی دیگر را بخاطر کاریکاتور آقای ریس جمهمور! منظورتان غرب کرمانشاست نه ؟ بله !
گفت : سر از معنای این عکس ها در نیاوردم!
گفتم : اسب سمبل نجابت است و ملت ایرانهم نجیبند ؟
گفت : پس خر چی؟
گفتم ولا نمی دانم برو از آنهایکه روز نامه را به این خاطر توقیف کردند بپرس!
گفت : و نشریه نامه و حافظ و خاطره و حمله کوکتل ملوتف هم به روزنامه ی اعتماد!
بله !
منظور! چرا چیزی در این مورد نمی نویسید!
ای بابا ما روزنامه می خواهیم چکار؟
اینکه کار تازه ای نیست! از سال 58 شروع انقلاب بگیر بستن روزنامه ی آیندگان .
انقلاب اسلامی بنی صدر و بعد صدها نشریه بعد و قبل از اصلاح طلبانو حالا هم
در دوران آقای احمدی نژاد! اصلا" روزنامه میخواهیم چکار! ما را سننه؟
از شما یکنفر دیگه بعیده! 4- 5 هزار سایت انترنتی رابستند
- فضای سیاسی – اجتماعی – فرهنگی را را تنگ تنگ کردند.به ماهواره داران حمله می کنند!
آنوقت شما می گویید که ..... ای با با ! به ما چه!
همین شما آش خور ها هستید ! که این مملکت – مملکت نمی شه!
هر چی به سر ما مِیآورن حقمونه!
گفتم شما :
گفت من صادق کشک فروش هستم. !
گفتم ها صادق آقا حال و احوالتان! این روزها بد جوری سرتان شلوغ است!
ولا چی بگم ! وضع کشک بخاطر ابر قدرت ها خیال خرا ب شده!
چطور مگه!
تو هم تحریم کشک شدی؟
کاش اینجور بود؟
مردم میگن کشک هات مانند فضای اطراف چرنوبیل سمی شده و بوی اتمی و سوخته ی اورانیو م گرفته!
کسی از ما خرید نمی کنه!
خوب صادرش کن - بره! ای با... بابا تو که خیلی پرتی !
پس هنوز خبر تحریم را نشنیده ای! نه !
آخر من روزنامه نمی خوانم! رادیو گوش نمی کنم
– انترنت ندارم – ماهواره ندارم .
اخبار شبکه های داخلی را چون دورغ زیاد می گن گوش نمی دم!
پس آقای طناز بگویید می خورم می خوابم و......!
نه با با اخیرا دارم تمرین خر سواری می کنم!
تا اگر بنزین هم نماند. بتوانم بی ماشین نمانم!
دست خوش با با ببین ما با کی داریم مشورت می کنیم!
ببین صادق آقا: پدر بزرگ خدا بیامرزم همیشه می گفت !
طناز یک نصیحت بتو می کنم یادت نره! هیچ وقت خر و از خودتت دور نکن!
میدونی صادق آقا حرف این قدیمیها را جدی باید با طلا نوشت!
همش حکمته ! نه !! ؟
........ حرفم نا تمام ماند! تازه چانه م گر م شده بود و رفته بودم روی منبر که
........تلفون قطع شده بود!

Saturday, September 09, 2006

هنر کردی پایدار


هنر و فرهنگ کردی همچنان زنده است


آنچه ملت ها را پایدار و مانا کرده است – فرهنگ و هویت ملی آنهاست! یعنی آنچه که شالوده ی باورها – زبان- رسوم و شیوه های بایسته ی هستی را تشکیل می دهد. اگراز ملتی فرهنگ- هنر –ادب و زبان و باورهایش رابگیرند – استحاله ای د یجورو درهم ریخته به جا خواهد ماند. علیرغم آنهمه تهاجمات تاریخی – ارعاب و سرکوب توسط سیستم های دوگانه ی مذهبی شیعه و سنی و اقوام گوناگون ایرانی یا غیر ایرانی – باز این ملت سر پاست- صدای موسیقی کردی هیچگاه از این مردم فاصله نگرفته است و در شدید ترین شرایط بر خورد با فرهنگ ما - در هر خانه ای موسیقی کردی و نوارهای ملی بی هراس دست بدست گشته است.زبان کردی هویت ملی ما – چه در گفتار و چه در نوشتارهمراهیمان کرده است.تطورهای وحشیانه ی روس ها – انگلیسی ها و دیگر اقوام ترک و تاتار و عرب نتوانسته است ملت ما را از کرد بودنش جدا نماید.همزیستی مسالمت آمیز کردها با فارس ها در ایران گاه آنها را در سیادت و مهربانی حکومت مادها ( کردها ) قرار داده است. و بلعکس در هجوم نا برابر فارس ها ویا دوستی با دیگر اقوام قرار داده – که این مقوله مورد نظر بسیاری از آگاهان تاریخ و مبارزان . فعالان سیاسی است. ساختار قومی و فرهنگی کردها در ایران به عنوان نژادی اصیل و آریایی هم خوانی های بسیاری با فر هنگ فارس ها و نا هم خوانی های بسیاری با فرهنگ ترک ها – عرب های عراق و سوریه را نشان می دهد – که به اعتراف تاریخ سر چشمه و زادگاه همه ی کردهای جهان ایران امروز و دیروز بوده است. . موء سس ایران نیز کردها هستند. آنچه که در جنگ چالدران و شکست شاه اسماعیل صفوی بدست ترک های عثمانی و واگذاری بخشی از کردستان به آن کشورروی داد یک فاجعه ی تاریخی بودو در جنگ اول جهانی هم با دسیسه ی انگلستان بخش دیکری از کردستان یک پارچه به عراق و سوریه واگذار گردید. در دوران ننگین حکومت قاجار نیز به د نبال شکست ارتش ایران از روس های تزاری بخش دیگری از کردستان ایران به آن کشور درارمنستان واگذار شد.
کردها همواره بر آریایی بودن خود و تمدن دیرینسال چندین هزار ساله شان از دوران زردشت بزرگ تا کنون تاکید و بر خود بالیده اند.
و ایستاده اند که تکه تکه کردنشان نتوانست هویت ملی آنها را از هم بگسلد. که توجه حکومت ها به این بایستگی و این شورتمدن دیر پا اگر به درستی تحقق نپذیرد- خسارت و دشمنی های فراوان را پی ریخته و خواهد ریخت!
امروز توجه مسئولین جمهوری اسلامی به ضرورت رشد مسایل فرهنگی – اقتصادی و سیاسی در منطقه غرب کشور به ویژه مناطق کرد نشین از اهمیت خاصی بر خوردار می باشد که تا کنون آنرا نا دیده گرفته و بجای رفع موانع با سرکوب شدید قلم بدستان و هنر مندان مردمی و خود مردم این خطه خواسته اند شرایط موجود را حفظ نمایند..آنچه که در منطقه می گذرد – تاکید و توجه بر این هویت دیرینسالاین ملت در چار چوب همان کشور و شرایط جغرافیایی فعلی بعد از دو جنگ جهانی ست. اکنون بدون دسترسی به احقاق حقوق اقوام ایرانی بویژه ملت کرد در ایران و رفع نا بسامانی زندگی کردها در دیگر کشورهای همجوارمان در چار چوبی کشوری آزاد و آباد یا در چار چوب همان خاستگاه کردی خود ( فدراتیو ) – آرامش در منطقه امکان پذیر نخواهد بود.دوران صلح و آشتی ملت ها فرا رسیده است. باید باور کرد که تجربه های تاریخی ملت های پیشرو جهانه مه ی آزمون های دشوار جنگ ود یکتاتور یهای یک سو نگرو انحصار طلبی های حکومت ها را باطل کرده است!

Friday, September 08, 2006

جنگ ایدئولوژیک یا آزادی ایدئولوژیها



این مقاله در شماره ی 39 کرفتو قبل ازیورش علیه من و یا بقول بعضی از قلم بدستان کردستانی کودتای مدیر مسئول و آن حضرات
شیرپاک خورده علیه نویسنده و سر دبیر ( اینجانب ) به چاپ رسید.


جنگ ایدئولوژیک یا آزادی ایدئولوژیها

زرقاوی ها که می کشتند – کشته می شوند

ای کشته کرا کشتی تا کشته شدی زار
تا باز که او را بکشد آنکه ترا کشت

ساموئل بکت زمانی که در" انتظا ر گودو" را می نوشت- آیا می دانست آنچه راکه اویک روز تیاترپوچی می نامید
( ابزرد)(absurd)
اکنون به تئاتری نوید بخش بنام تئاترواقعی سوسیال دمکراسی
تبدیل شده است
قهرمانانی که صبح تا غروب در زیر درختی در برهوت هستی به انتظار نجات بخش " گودوها "
می نشینندو در چهار چوب انحصار طلبانه و دیکتاتوری ذهنی – در باورهای اید ئولوژیک یک سونگر خود غرق می شوند-
آیا کهنه پرست – مرتجع وواپس گرا نیستند؟
آیا چشم انتظاربی همتی خویش – راهی به عبث نمی پویند؟
آنان که توانایی مادی و معنوی خود و جامعه ی خود را نا دیده می گیرند و
به آمدن یک نجات بخش چشم دوخته اند –
خود باید برای بهبودئ و سر وسامان دادن به زندگی امروزیشان بکوشند!
این نجات بخش در بسیاری از ادیان و بسیاری از اید ئولوژی ها د یده شده است
– عیسی در مسیحیت- مهدی در تشیع – شویانس در زردشتی و .......
همچون طبقه ی گارگردر روند و جریان ماتریالیسم تاریخی
که آنرا سر نوشت محتوم مبارزه ی انسان وزحمت کشان می دانستند-
که این سر نوشت با دگر گونیهای ابزار تولید-
روابط تولیدی و کشمکش های نوین فرهنگی و باورهای نو به انجام نرسید
و افول هم کرد و لیبرال ها با بهره بر داری از الگوی رفاه اجتماعی
آنرا دگرگون و تئوری های طبقاتی را را به کژراهه کشانید ند.
چه کسی شما را مامور کرده است که دیگران را بکشید- غیر خود را تا به بهشت موعود بروید؟
اصلا" جایگاه دائمی شما در آفرنیش کجاست؟
چه کسی شما را مامور کرده است تا با انقلاب های قهر آمیز
و استقرار دیکتاتوری های کوچک و بزرگ برای انسان تعین تکلیف کنید؟
اصلا" شما ها آدرس بهشت یا مدینه فاضله ی توماس مورها را می دانید؟
القاعده – جند والسلام – طالبان و سنته الاسلام مقتدا صدر ها
– بن لادن ها وملا عمر ها و زر قاوی ها تمامی مرتجعان ضد بشری و خیانت کاران ریز و درشت
خود بهشت خواننده محکوم به فنا هستند!
که بهشت از آن کسانی ست که دلی را بدست می آورند
و به جای بمب بر روی لب های کودکان آزاده و زنان در بند و بی گناهان تاریخ ظلم و ستم جباران
- گل لبخندی می کارند و درخت سر سبز مهربانی و آشتی و صلح و آزادی را آبیاری می کنند!
جامعه ی مد نی یعنی زیستن همگان با باورهای متفاوت-فعالیت های متفاوت-
وجود احزاب ملی و مردمی که تا نگهبان آزادی باشند و کسی را یاری آن نباشد
که علیه باور های دیگران بستیزد –
و آنها را نابود کند و خود را محور عالم بداند. این افراد متجاوز – خود سر و ضد جامعه ی مدنی هستند.
و جایگاهشان بخاطر نسل کشی هایشان جوخه های اعدام است!
چون می خواهند جامعه ی مدنی – صلح و آشتی و برادری و برابری انسان را
در اومانیستی سوسیال دمکرات نابود کنند!
آنها می خواهند بزور بمب و گلوله و خود کشهای انتحاری افطار خود را بر دیگران تحمیل نمایند
و نمیدانند که قرون واسطی و سیادت کلسیا و مسجد های فرمایشی سالهاست که تمام شده است.
سر نوست محتوم تک حزبی ها – دیکتاتوری ها ی پرولتاریایی
یا حکومت های مذهبی شیعه یا سنی یا چه ارتد کسی و چه پروتستان
در قدرتمداران کلیسا یی در گذشته و حال- جایی جز دوزخ خود خواسته ندارند!
تفکرات محاصره ی روستاها از طریق شهر ها- " مارکسیسم لنینسیم"
یا محاصره ی شهر ها از طریق روستاها – " مائوئیسم و چگوارا"
امروز کاملا" دگر گون شده و شکل هم پیمانی و هم زیستی مدنی و همگانی را
در شهر ها و روستاها درفضایی سرشار از صالح و آشتی و آزادی احزاب دگراندیش
و فدراتیوهای ملی پی ریزی کرده و می کند.
جنایت افغانستان طالبانی و کشتار های کورتروریستی درعراق آزاد شده دلیل بارز
این مدعاست. کشتارمردم بی گناه توسط استالین ومائو و خمر های سرخ و کشورهای بلوک شرق در گذشته و آنچه که با کلیسا در قرون وسطی رفت نیز ملاکی برای آنچه که در بالا تاکید شد- تلقی می گردد.
زرقاوی ها بت می شوند در کشتارو عملیات تروریستی و
بعد بت ها این چنین می شکنند.زیرا بر خلاف جریان آب شنا می کنند.
خاور میانه در سقوط صدام – طالبان و زرقاوی و ملا عمر ها شادمان است.همان گونه که ملت ستم دیده ی مااز سقوط هلاکو و چنگیز و جهان از سقوط دیوانه ای چون هیتلر.
برای خشک کردن مرداب واپس گرایی در منطقه ی خاور میانه
به یک بستر سازی فرهنگی گسترده جهانی نیازمندیم. شناخت ضرورت های جامعه ی مدنی
– درک وسیعی از تفکرات سوسیال دمکراسی و استقرار رژیم های سوسیال دمکرات-
فدراتیو در کشورهای دیکتاتوری زده- و تدوین قانونی فراگیر برای گسترش عدالت-صلح-آزادی
و رفاه جمعی بشریت – بیگمان مشت محکمی بر تفکرات تروریستهای امروز جهان خواهد بود.
بی شک حامیان تروریست ها خود در بارور کردن سرمایه
و تجهیزات تروریست ها و ترغیب کردنشان به ادامه راه بی برگشتشان سهیم هستند. حمایت آنها از تروریست ها بخاطر ترس خود آنها از دمکراسی ست!
مردم صلح دوست جهان و تما می کشورهای آزاد و دمکرات با همت آزادیخواهانشان
جنگ ایدئو لوژیک را محکوم می کنند و آزادی ایدئولوژها را پاس می دارند.
امروز نوبت زرقاویها بود و فردا نوبت بن لادن ها است!
دگر گونی در ساختار قدرت ابر قدرت ها تا اینکه همه ی اعضاء جامعه ی جهانی
صاحب حق وتو شوند یا آنرا از ید قدرت چند کشور خارج نمایند.
ضرورتی تاریخی در جهان امروز است که قدرت یک سو نگر تبعیض می آورد
و قدرت مردمی در حکومت های مردمی ضد تبعیض و ضد بیعدالتی ست!
و بشریت می رود تا در دهکده ای جهانی همسایه هایی مهربان و عادل
برای آزاد زیستن در کنار یکدیگر بی جنگ و ترور و خون ریزی ساکن سازد!

Thursday, September 07, 2006

خبر

b.b.cنقل از سایت اتحاد دانشجویاندمکرات کردستان ایران و پیامنیر و .......

.:: خبر ::.
در یک کودتای خزنده مدیر مسئول هفته نامه‌ی کرفتو، لیلا مدنی، سر دبیر زحمت کش و توانای خود ایرج عبادی را کنار گذاشت
تاریخ: 4/6/1385
به دنبال اخطار کتبی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی کردستان در مورد خودداری از درج مطالب سیاسی در هفته نامه ی کرفتوو توطئه‌ی مسئول روابط عمومی هفته نامه بهمن توتونچی و مدیر مسئول کرمانشاهی آن نشریه و هماهنگی با مسئولین دولتی در یک کودتای خزنده در غیاب سر دبیر هفته نامه کرفتو ایرج عبادی که در سفر بود – او را در یک رابطه ی غیر اخلاقی کنا ر گذاشتند. ایرج عبادی نویسنده ومترجم و شاعر سنندجی - حدود دوسال سر دبیر هفته نامه ی کرفتو بود که در این مدت او با تلاشی خستگی ناپذیربی چشم داشت یک ریال حق الزحمه در امر اطلاع رسانی واقعی و انتشار مشکلات و گرفتاریهای ملت کرد – و حقوق به دست نیامده کردها و مظلومیت تحت ستم آنان در کردستان ایران – ترکیه – سوریه و عراق آزاد شده مطالب چشمگیری را می نوشت که به هفته نامه کرفتو ارزش خاصی داده بود. حرکت غیر انسانی و غیر اخلاقی مدیر مسئول آن نشریه بجای قدردانی از زحمات نامبرده در میان اهل قلم و اندیشمندان کرد پرسش های بسیار را مطرح کرده است. عدهای از کارشناسان منطقه بر این باورند که این کار بعد از بستن چند نشریه بومی ( ئاسو و آشتی و پیام مردم ) و کودتای خزنده علیه مد یر مسئول و سر دبیر هفته‌نامه سیروان در راستای هر چه تنگتر کردن امر اطلاع رسانی در کردستان از سوی جناح راست در قدرت نشسته بعد از انتخاب محمود احمدی نژاد به ریاست جمهوری صورت گرفته است.

کوفته قلقلی اتمی


کوفته قل قلی اتمی
اصلا" می دانی یعنی چه؟ همین کوفته قل قلی را می گیم. دلم می خواهد آنرا در جیبم بگذارم و برم سر کوچه و با بچه ها الک دلک بازی کنم. بد نیست سر سفره بگذارمش لای نان و یک هو برم بالا. من این بازهای بچه گانه را بسیار دوست دارم. اگرهم همسایه ها رو داری کردن آنهارا می ترسونم. تازه به کسی هم مجال نمی دم جیکش در بیاد. اصلا" راستش برای همین کارا هم درستش کردم.من آزادی را خیلی دوست دارم. اما فقط برای خودمو دار ودسته م. این کوفته قل قلی هم را با هزار دوز و کلک ساختم . جنس گوشتش از گوسفندان پاکستانی ست. ناب نابه. ممکنه که انگل هم داشته باشه ولی آنرا خوب در آب صد درجه جوشانده ام. حلا خدا می دونه که چی از کار در اومدهه باشه. دوستم که اهل اکراینه میگه . مونده تا غنی بشه. اون کلمه ی پخته شدن را نمی دونه - ولی منکه غنی منی سرم نمیشه و دوست دارم برم سر کوچه برای بچه ها قر بدم و اونها را بترسو نم تا از من حرف شنویی داشته باشند!و بگم ببینین عجب چیز نابیه - نه ؟ گاهی وقت ها تو سرم این فکر قیلی ویلی میره که چه میشه اگر منهم بتوانم آقای جهان بشم. آنوقت آش اینجا و لواش هم اینجا تا دلم بخواد انواع اشربه و اطعمه و پول و پلو و ....... آماده در اختیارت. به به . تو سر هرکسی هم که حرف اضافی بزنه میزنم ..این اسباب بازی یه چیزش بده که جنسش خوردنی نیست. باور کنید خیلی گرسنمه. پاشم برم آشپزخونه شکمی از عزا در بیارم. راستی شما میاد مهمونی اتمی؟

خبر

bbc

احضار سردبیر هفته‌نامه‌ی‌ كرفتو به‌ دادگاه

ایرج عبادی‌ استاد دانشگاه‌ و سردبیر هفته‌نامه‌ی‌ كرفتو
چندی‌ پیش بخاطر نوشتن مقاله‌ای‌ در ارتباط با قتلهای‌ زنجیره‌ای‌
در روزنامه‌ی‌ توقیف شده‌ی‌ "پیام مردم كردستان" به‌ دادگاه‌ احضار
شد. وی‌ پس از چند روز بازجویی‌،با اخذ وثیقه و تا اعلام رأی‌
نهائی‌ دادگاه‌ونظر هیات منصفه ی مطبوعات موقتاً آ‌زاد شد.


نقل خبر از ساینا پرس

اوستای ضد مربا

اندر علم شنگه ی گفتگوی من با عثمان اوجلان

.......کمی مهربانی , کمی مربا و کمی شوربا


در خیا بان که به من رسید. اوستا ی ضد مربا را میگم. با عصبانیت گفت:
اینهم مصاحبه بود که کردی. نونت نبود – آبت نبود عثمان اوجلانت چه بود?
دیدی حتی دوستان خودتت هم از پشت به تو خنجر زد نن. آنهایی را که خودتت تو قلب خودتت در نشریه مشغول کرده و جا داده بودی؟
گفتم: بقول دوستان منظورت کودتای خزنده مدیر مسئول و اون شیر پاک خورد های دوست نماس؟
گفتم: حالا از نردبون بیا پایین تا باهم راه بریم. چرا سر خودتتو قال کردی ؟
و ادامه دادم - ببین دو کلمه حرف حساب : جانشین رهبری بیشتر از 17- 18 سال تو نشکیلاتی بوده !بیا و برویی داشته. نفر دوم آن حزب بوده - تو هم به جانش قسم می خوردی! خیلی ها هم اون وقت ها به سرش قسم می خوردن -خیلی از پیروان امروزی اون تشکیلا تو بزرگ کرده- حالا به این نتیجه رسیده که این تشکیلات اشکا ل ساختاری داره. خوب بابا – یا آن آقاو 80-70 نفر انشعابی رده بالای آن تشکیلات , و 6 نفراعضاء دفتر سیاسی که حزب p.w.d را درست دادن و صدها گریلای همراهشان که جدا شدن - راست میگین یا نه ؟ یا اینکه بی جا حرف می زنن؟ با اتهام و مارک زدن به این یا آن که آدمی به جایی نمی رسه! نا سلامتی ما ادعای روشنفکری هم داریم! دوران شانتاژ و جوسازی هم مال دهه ی 40 بود.نمیشه هرکسی را که با مانیس به او گفت خائنه و ها با یک دختر کچکتر از خودش که گریلا بوده در رفته. خنده داره. اون تشکیلا تو چرا این ناشی های احساساتی اینجوری خراب میکنن ؟. دیگر حرف لنین خریدار نداره که می گفت هر که با ما نیست علیه ماست.! اصلا معیار خیانت را مردم تعین میکنن نه اعضا یک جریان سیاسی. تازه دلیل هم می خواد. مدارک قوی می طلبه! خوب این گوی و این میدان بیا و جوابشو بده. تازه این حرف ها باب گفت وشنود در جامعه را زیاد می کنه.! و سره را از نا سره نشون میده. که هدف منهم همین بود.

یعنی اینکه در یک سازمان سیاسی همه بدند؟


کی چنین حرفیو زده عریز دل برادر! صحبت شیوه مبارزه س! اهداف جریان های فکری وسیاسی بسیار وقتها مشترکه! من معتقدم بدنه ی یک سارمان سیاسی پاک و خالص و جان باخته س. و اگر اشکالی هست یا در رهبریت یک سازمان سیا سیسه و یا در ساختار دمکراتیک یا غیر دمکراتیک بودن اونه! البته گفتگو قسمت دومی هم داره که اگر چاپ بشه خود اون آقا ی طرف گفتگو هم باید پاسخ گو باشه ! حال ریختن تو دفتر نشریه و اشتلم و یشتولم که ماییم رستم هفت خان. تلفن های آنچنانی بمونه. گردن منهم که از مو باریکتر ه ونبودم که 4 کلمه حرف حسابی با آنها داشته باشم. راستی تلفن های زیادی هم در تایید بار مثبت هفته نامه داشیتم. آخه بعضیها فکر کردن که مردم حالیشون نیس!
گفت ای بابا : بقول اون شاعر:
هر بیشه گمان مبر که خالیست شاید که پلنگ خفته باشه!
گفتم اگر به خاطر خط قرمز ها دس به قلم های ما ساکتن- نه اینکه هرچی دلمون خواست می تونیم به خورد مردم بدیم!
این شماره حرف داشت که منقد هم داشت. حالا با سمت و سوهایی متفاوت!که بعضی ازاین حضرات شیر پاک خورده ی به ظاهر دوست به جای بر خوردی منطقی آب به آسیاب حضرات به اصطلاح روشنفکر و قلم به دست احساساتی ریختن و شب نشستن دور هم و و توطئه ای که فلانی را کنار بزنیم. حالا فلانی را کنار زدید؟. با حقیقت موجود چه می کنید؟
گفت ها ! حلا فهمیدم ! اون مدیر مسئول هم که از جار و جنجال واهمه داره و خودش هم شریک جرم چاپ مطالب شماره ی 39 نشریه بود. میدان را داد دست آنها و خود را خواست با زیرکی کنار بکشه. که من نبودم دستم بود تقصیر آستینم بود!
ادامه دادم : گاهی وقت ها رفیق - انصاف برای آدمی چیز خوبیه. همان جوری که مربا برای بدن تو لازمه و تو از آن میگریزی !
گفت : در جریان شب نخوابیدن هایت بودم
:
گفتم ! راسته - میدونی 2 سال چه زحمتی کشیدم .چه شب نه خوابیدن ها و چه دوندیگها تا از هیچ - چیزی ساختیم! فقط برو شماره های قبل از آمدن منو بخوان. ببین چه آش شله قلم کاری بود!.البته این نشریه اجازه ی چاپ مطا لب سیاسیو نداره. توزیعش هم فقط در استان کردستانه. اجازه ی چاپ زبان کردیوراهم نداره. حالا اداره ارشاد هم اومده و اخطار کتبی به حضرات داده. که مطالب سیاسی چاپ نکنید و توریع باید فقط در استان کردستان باشه. کسی نمیدونه مرز بین مطلب فرهنگی- اجتماعی و سیاسی کجا ست؟ توضیحی هم در این مورد داده نمی شه
.انوری شعار آدم بد شناسی بود و مثل من دستش نمک نداشت.
می گوید.
هر بلایی کز آسمان آید
گرچه برای دیگری باشد
نا رسیده بر زمین پرسد
خانه ی انوری کجا باشد

گفت یعنی اگر جوابی به آن آقا بدهند چاپ می شد؟

گفتم در مقدمه ی آن مصاحبه قید کرده بودیم که جوابها را با نام نویسندگان آن چاپ می کنیم. بشرط آنکه فحاشی و کلمات ضد اخلاقی قاطیش نباشه.
من میگیم ما تجربه ی دمکراسی نداریم – و فردای کردستان و ایران را می خواهیم باهم بسازیم. اداعا می کنیم که برای ملت کرد کوشش می کنیم. به بخشی ها بهتون بر نخوره مبارزه میکنیم! این چه آزادیست که حالا نمی توانیم از یکدیگر انتقاد کنیم؟ آیا این جوری و با این شیوه های بر خورد قرون وسطایی می شه جامعه ای را نجات داد. یا خدای نخواسته رهبری ملت کرد رو بدس گرفت؟ استالین هم با همین نظریات خود و کشتن 2 ملیون انسان بیگناه در روسیه به قعر چاه افتادو رفت آنجایی که عرب نی نیاخته بود.ا صلا انسا ن که خدا نیس که اشتباه نکنه. همه کم و بیش اشتباه می کنند حتی رهبر ها هم ! نحوه نگرش به رفع اشتباهات بسیار مهم است؟ بهر حال شیوه ای منطقی مورد نظرمنه!
گفت پس چرا چند مطلب را به اسم خودتت زدی؟
گفتم این انتقاد تا حدی بر نشریه وارد ه. هر چند خیلی از نشریه ها ی دیگر هم گاه چنین کارهایی کردن. زیرا این نشریه 6 ماه امکان چاپ نداشت. اگر امکانات و گیر و گرفت های ما را می دیدی . می گفتی شما ها شاهکار کردین مطلب تحلیلی کم داشیتم . و من بخاطر بی جایی و بی امکانا تی آخرین لحظات چاپ نشریه را ندیدم حتما" در آن تغیراتی کیفیی را اعمال می کردم تو میری با دو شخصیت هنری و سیاسی که معتقد به مبازره ی مدنی و فرهنگی هستن نه مسلحانه مصاحبه می کنی . بعد 6 ماه از تاریخ آن مصاحبه می گذره. باید آن را به احترام مصاحبه کنندها چاپ می کردیم. ترس من از این بود که 6 ماه دیگر هم نشریه چاپ نشه. باور کن اگر گیر و گرفت های خط قرمز هم نبود با سران کلیه احزاب اپوزسیون مصاحبه مبکردم تا مردم بدنند که آنها چه میگین. این کار حرکتی سیاسی نیس بلکه حرکتی فرهنگیه برای روشن شدن باورهای درست یا نا درست! و باب گفتو شنود منطقی باز می یشه. باور میکنی به نفع همه بود؟ حتی مخالفینشون!
جالبه - حذف منهم بر میگرده به مسایلی که در پشت پرده می گذره و آفتاب هم همیشه پشت ابر نمی مونه. همان گونه که کل داستان را دوستان نزدیک همان شیرپاک خورده ی کودتا چییان برای من نقل کردن .

گفت حالا با این همه جو سازی ها از طرف آن حضرات شناخته شده و به نظر خودتت این شماره چگونه بود؟

گفتم به خاطر مشکلات مالی هیچ یک از نشریا ت کوردی ایده ال نیستند و این شماره ما هم ایده ال نبود. ولی یکی از قویترین شماره های ما بود.
ببین! سیاست گذاری این نشریه در راستای خدمت به ملت کرد تدوین شده بود که منهم در این راستا براستی کوشید م. بررسی مشکلات کردستان ایران- ترکیه- سوریه و کردستان فدراتیو عراق نظر گاهی تازه برای رفع حقوق ملی کردها س. که این اطلاع رسانی بگوش حضرات در حکومت نشسته ی کشورمان می رسه و بفکر می اندازدشان که قدم هایی در این راستا بر دارن . من طرفدار میارزه ای به شیوه ای مدنی هستم و مبارزه ی خشونت بار را دراین برهه از زمان باتوجه به شرایط منطقه به مصلحت مردممان نمی دانم. پی آمدهای آن بسیار زیان بار ه .نشریه ما ازخط سیاست گذاری های خودعدول نکرده و در رساندن مشکلات کردستان – و منطقه ی غرب و در سطح جهانی مسایل مشترک کردها قلم زده . شاهد این مدعا 10 -9-شماره ی همان نشریه است که من با آن همکاری کرده امو تو با آن خوب آشنایی.

گویا اشکلاتی دیگر هم داشتید ؟

یک سری انتقاد ها هم شخصی و غیر تخصصی بود و گاهی هم خند ه آور!. چرا این را نوشتی یا چرا این جور ننوشتی!1 این دیگر کار دست اندر کاران یک نشریه س. نه دخالت افراد غیر مسئول!
دو شایعه در مورد غیبت تو در شهر پچیده بود .. !
چه شایعه ای ؟
اول اینکه گفته بودن که فلنگو بستی و عده ای هم شایع کرده بودن که بردنت آب خنک خوردن؟ ؟
اینها از صحبت های یک شاهی دو سنار ه!چرا باید فرار کنم. چه جرم و جنایتی مرتکب شده ام منکه زندگیودر راه مردمم گذاشته ام - تنهایشون نمی ذارم. شایعه دوم نیز بی اساس بود. من بخاطر بیماری بستگانم چند روزی در این شهر نبودم. این شهر متاسفانه شهر شایعه های بی اساسه. آنهم از سوی کسانی گسترش پیدا میکنه که گاه روشنفکرهم شاید باشند. حالا این دو شایعه را از طرف منتقدین و دوستان خود باید تلقی کرد!
اوستای ضد مربا کمی بفکر فرو رفت و گفت :
فکر می کنم منم گاهی باید همراه شوربا کمی هم مربا بخورم وگرنه کم می آرم.
بعد به سرعت با حالتی بر خلاف چند لحظه قبل که کمی مهربانی از آن احساس میشد- خدا حافظی کرد و رفت!

Tuesday, September 05, 2006

آشپزی بهتره یا روزنامه نگاری ؟




الو ! بله ! دفترخانگی حرف تو حرفه؟
بفرمایید!
یک سئوال داشتم ؟
در خدمتتم.
!به نظر شما آشپزی بهتره یا روزنامه نگاری
سئوال سختیه!
قرار نبود منو در آمپاس قراربد ین. آخر ممکنه به بعضیا بر بخوره!
کوش آبادی شاعر را یادته که می گوفت :
! حرف نازکتر از گل نزنیم که مبادا به کسی بر بخوره
! ببین جانم این بستگی به کشش افراد داره
یک خانم یا آقا می تونه بهترین آشپز بشه و کلی در آمد هم داشته باشه.
اصلا" بجای دفتر روزنامه بره رستوران باز کنه!
ویک خانم یا آقا ممکنه توان روزنامه نگاری نداشته باشد و بیخود زور بزنه.
البته و صد البته عکسشم صادقه!
ببین! من کسانی را می شناسم که با پارتی بازی امتیاز روزنامه ای را بدست آورده اند و حالا هی زور میزنند که بله ما هم .....! گفتم ای با با من هم کسانی را می شناسم که سالهاست روزنامه نگارند و به آنها امتیاز روز نامه نگاری و چاپ روزنامه نمی دهند! و اگر دست خودشان رابا هزار جان کندن و عشق - بی جیره و مواجب جایی هم بند کنند و روزنامه ی خوبی هم بیرون بدن. زود براشان بهانه ای جورمی شود و باید بگذارندشان کنار.! حالا یا با اخطارمسئولان و یا با تلفون های پنهانی آنچنانی .......!
عجب اوضاع شیر تو شیریه ! نه ؟ آقا جان پرت میگی . این عین عدالته ! نشنیدی که میگن عدالت ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین عدالت ما!
تازه گاهی اوقات هم آشپزی همان رورنامه نگاریه . و روزنامه نگاری عین آشپزی!
مردی از آنسوی تلفن گفت ! آی ظناز شوخیت گرفته یا ما را دست اند اختی؟ گفتم اتفاقا" عین حقیقت را می گویم!
بزرگی میگه برای اینکه کارها از اینهم بهتر شود. کار بزرگ را بده به آدمای کوچک و کارکوچک را بده به آدمای بزرگ ! اینو بهش میگن! اندیشه ی ناب! و اختراع بوقی
اداره ی امور!
!دوزاریتان افتاد! آخ بابا کار هر مرد نیست خرمن کفتن - گاو نر می خواهد و مرد کهن!
مرد با عصبانیت گوشی را انداخت رو تلفن و بی خدا حافظی فلنگو بست

Sunday, September 03, 2006



پاسخ به مدیر مسئول هفته نامه ی کرفتو شماره ی40

سخنان مشکوک و تغیر شمایلی درپشت پرده !

سر دبیر پیشین هفته نامه ی کرفتو
ایرج عبادی

راست می گویید- ملت کرد در طول تاریخ پراز رنج و زخم خود – بدیهای بسیار از ندانم کارها واز دست کسان به ظاهر روشنفکر و مدافع حقوق کرد دیده است. شیوه های متفاوت مبارزه ی ملت کرد و حرکت های رنگارنگ نقابدارن گواه این مدعاست!
درج مطالب کذ ب شما ( خانم لیلا مدنی )در شماره ی40 روزنامه ی کرفتو ( البته هفته نامه یا دو هفته نامه ) در رابطه با مصاحبه ی انجام شده توسط اینجانب در شماره ی 39 آن نشریه موجب تعجب و تاسف هر خواننده ی آگاه و حق طلب است!
هر کسی که کمترین اطلاعی از امور جاری یک روزنامه داشته باشد- واقف است که کلیه ی مطالب مندرج در روزنامه تحت نظارت مشتقیم مدیر مسئول قرار دارد. آیا کلیه ی مطالب هفته نامه ی کرفتو تحت مطالعه – نظارت و ویراستاری نهایی توسط شخص شما و برادرتان امین مدنی قرار نداشت؟
بهتر بود برای سلب مسئولیت از خود بهانه ی منطقی تری را مطرح می کردید!
جملات سایه دار و توهین آمیزتان در مورد قلم فروشی آنهم برای کسی که بیشتر از 35 سال است برای ملتش قلم میزند – خنده دار و نشانه ی نان به نرخ روز خوردن شماست!و شگفت انگیز تر از آن دایه ی از مادر مهرباتر شدن و تحول یک شبه ی شما در دفاع از حقوق و منافع ملت کرد می باشد.اگر نوشته ی مذکور به قلم خودتان باشد.
درج یک مصاحبه – ضرورتا" به معنای موافقت یا مخالفت مصاحبه کننده با مضامین مطرح شده نیست!
امید است در جایگاه یک مدیر مسئول قدرت تفهیم این نکته ی بدیهی را به خوانند گان خود داشته باشید.روزنامه با درج مطالب گوناگون بستری را برای بر خورد افکار و اندیشه ها فراهم می کنند! و قضاوت نهایی با مردم است.
بی شک برای مردم ما در عصر روشنگری این تامل ایجاد شد ه است که یک سو نگری و عد م تعامل و تفکر گسترده می تواند برای حال و آینده ی جامعه ما زیان بار باشد.
اظهارات عجولانه ی شما بدون توجه به بخش دوم مصاحبه و اشک تمساح ریختن برای بعضی از خوانندگان- سئوالات بسیاری را در ذهن بر می انگیزد!
ندیده انگاشتن زحمات سر دبیری که بدون چشم داشت یک ریال صادقانه در غنای هفته نامه ی کرفتو و برپا داشتن آن به مد ت 2 سال نقش داشته اشت- و قدر نشناسی شما در قبال آنهمه زحمت و بدتر از آن وارد آوردن اتهامات واهی و غیر انسانی جز عدم پای بندی به وجدان و اخلاق روزنامه نگاری نشانه ی چیست؟
بهتر است علاوه بر عذر خواهی از مردم شریف و آگاه کردستان – از وجدان خسته ی خودنیز پوزش بطلبید و این چنین نا بخردانه به جو سازی و اتهام پرداری دامن نزنید!
مقایسه ی شماره های پیشین کرفتو از 1 تا 30 قبل از مسئولیت اینجانب واز شماره ی 31 تا 39 بعد از آن گواه بارز صداقت و تلاش بی شائبه ی اینجانب در راستای منافع ملی کردها و رد اکاذیب شما می باشد.
خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هر که در اوغش باشد.