Sunday, September 17, 2006

الاغ جون الاغ جون الاغ دمبتو بجمبون



الاغ جون الاغ جون الاغ دمبتو بجمبون !


الو .... الو .....
چرا جواب نمی دین! این دهمین باره که دارم زنگ می زنم!
این موبایلتان را بدهید دست خروس!

بله ... بله ...... چطور مگر!
وبلاگ خانگی طنازه ؟ بل ......بله.!
یا در دسترس نیستید یا اشغاله یا از محوطه محاواره خارجید؟
این چه وضعیه . این جوری درد دل مردم را منعکس می کنید؟
گفتم : باور کنید 24 ساعته مو بایلم روشنه!
خوب اشکال از ماهواره ی عهد بوق خودمانه! یا شاید هم
کنترول های آن چنانی !
حالا چه فرمایشی دارید؟
شنیدید که 5 روزنامه را بستند ؟
روز نامه ی شرقو بخاطر عکس اسب و خر در صحفه ی شطرنج و اون یکی دیگر را بخاطر کاریکاتور آقای ریس جمهمور! منظورتان غرب کرمانشاست نه ؟ بله !
گفت : سر از معنای این عکس ها در نیاوردم!
گفتم : اسب سمبل نجابت است و ملت ایرانهم نجیبند ؟
گفت : پس خر چی؟
گفتم ولا نمی دانم برو از آنهایکه روز نامه را به این خاطر توقیف کردند بپرس!
گفت : و نشریه نامه و حافظ و خاطره و حمله کوکتل ملوتف هم به روزنامه ی اعتماد!
بله !
منظور! چرا چیزی در این مورد نمی نویسید!
ای بابا ما روزنامه می خواهیم چکار؟
اینکه کار تازه ای نیست! از سال 58 شروع انقلاب بگیر بستن روزنامه ی آیندگان .
انقلاب اسلامی بنی صدر و بعد صدها نشریه بعد و قبل از اصلاح طلبانو حالا هم
در دوران آقای احمدی نژاد! اصلا" روزنامه میخواهیم چکار! ما را سننه؟
از شما یکنفر دیگه بعیده! 4- 5 هزار سایت انترنتی رابستند
- فضای سیاسی – اجتماعی – فرهنگی را را تنگ تنگ کردند.به ماهواره داران حمله می کنند!
آنوقت شما می گویید که ..... ای با با ! به ما چه!
همین شما آش خور ها هستید ! که این مملکت – مملکت نمی شه!
هر چی به سر ما مِیآورن حقمونه!
گفتم شما :
گفت من صادق کشک فروش هستم. !
گفتم ها صادق آقا حال و احوالتان! این روزها بد جوری سرتان شلوغ است!
ولا چی بگم ! وضع کشک بخاطر ابر قدرت ها خیال خرا ب شده!
چطور مگه!
تو هم تحریم کشک شدی؟
کاش اینجور بود؟
مردم میگن کشک هات مانند فضای اطراف چرنوبیل سمی شده و بوی اتمی و سوخته ی اورانیو م گرفته!
کسی از ما خرید نمی کنه!
خوب صادرش کن - بره! ای با... بابا تو که خیلی پرتی !
پس هنوز خبر تحریم را نشنیده ای! نه !
آخر من روزنامه نمی خوانم! رادیو گوش نمی کنم
– انترنت ندارم – ماهواره ندارم .
اخبار شبکه های داخلی را چون دورغ زیاد می گن گوش نمی دم!
پس آقای طناز بگویید می خورم می خوابم و......!
نه با با اخیرا دارم تمرین خر سواری می کنم!
تا اگر بنزین هم نماند. بتوانم بی ماشین نمانم!
دست خوش با با ببین ما با کی داریم مشورت می کنیم!
ببین صادق آقا: پدر بزرگ خدا بیامرزم همیشه می گفت !
طناز یک نصیحت بتو می کنم یادت نره! هیچ وقت خر و از خودتت دور نکن!
میدونی صادق آقا حرف این قدیمیها را جدی باید با طلا نوشت!
همش حکمته ! نه !! ؟
........ حرفم نا تمام ماند! تازه چانه م گر م شده بود و رفته بودم روی منبر که
........تلفون قطع شده بود!

No comments: