Thursday, September 07, 2006

اوستای ضد مربا

اندر علم شنگه ی گفتگوی من با عثمان اوجلان

.......کمی مهربانی , کمی مربا و کمی شوربا


در خیا بان که به من رسید. اوستا ی ضد مربا را میگم. با عصبانیت گفت:
اینهم مصاحبه بود که کردی. نونت نبود – آبت نبود عثمان اوجلانت چه بود?
دیدی حتی دوستان خودتت هم از پشت به تو خنجر زد نن. آنهایی را که خودتت تو قلب خودتت در نشریه مشغول کرده و جا داده بودی؟
گفتم: بقول دوستان منظورت کودتای خزنده مدیر مسئول و اون شیر پاک خورد های دوست نماس؟
گفتم: حالا از نردبون بیا پایین تا باهم راه بریم. چرا سر خودتتو قال کردی ؟
و ادامه دادم - ببین دو کلمه حرف حساب : جانشین رهبری بیشتر از 17- 18 سال تو نشکیلاتی بوده !بیا و برویی داشته. نفر دوم آن حزب بوده - تو هم به جانش قسم می خوردی! خیلی ها هم اون وقت ها به سرش قسم می خوردن -خیلی از پیروان امروزی اون تشکیلا تو بزرگ کرده- حالا به این نتیجه رسیده که این تشکیلات اشکا ل ساختاری داره. خوب بابا – یا آن آقاو 80-70 نفر انشعابی رده بالای آن تشکیلات , و 6 نفراعضاء دفتر سیاسی که حزب p.w.d را درست دادن و صدها گریلای همراهشان که جدا شدن - راست میگین یا نه ؟ یا اینکه بی جا حرف می زنن؟ با اتهام و مارک زدن به این یا آن که آدمی به جایی نمی رسه! نا سلامتی ما ادعای روشنفکری هم داریم! دوران شانتاژ و جوسازی هم مال دهه ی 40 بود.نمیشه هرکسی را که با مانیس به او گفت خائنه و ها با یک دختر کچکتر از خودش که گریلا بوده در رفته. خنده داره. اون تشکیلا تو چرا این ناشی های احساساتی اینجوری خراب میکنن ؟. دیگر حرف لنین خریدار نداره که می گفت هر که با ما نیست علیه ماست.! اصلا معیار خیانت را مردم تعین میکنن نه اعضا یک جریان سیاسی. تازه دلیل هم می خواد. مدارک قوی می طلبه! خوب این گوی و این میدان بیا و جوابشو بده. تازه این حرف ها باب گفت وشنود در جامعه را زیاد می کنه.! و سره را از نا سره نشون میده. که هدف منهم همین بود.

یعنی اینکه در یک سازمان سیاسی همه بدند؟


کی چنین حرفیو زده عریز دل برادر! صحبت شیوه مبارزه س! اهداف جریان های فکری وسیاسی بسیار وقتها مشترکه! من معتقدم بدنه ی یک سارمان سیاسی پاک و خالص و جان باخته س. و اگر اشکالی هست یا در رهبریت یک سازمان سیا سیسه و یا در ساختار دمکراتیک یا غیر دمکراتیک بودن اونه! البته گفتگو قسمت دومی هم داره که اگر چاپ بشه خود اون آقا ی طرف گفتگو هم باید پاسخ گو باشه ! حال ریختن تو دفتر نشریه و اشتلم و یشتولم که ماییم رستم هفت خان. تلفن های آنچنانی بمونه. گردن منهم که از مو باریکتر ه ونبودم که 4 کلمه حرف حسابی با آنها داشته باشم. راستی تلفن های زیادی هم در تایید بار مثبت هفته نامه داشیتم. آخه بعضیها فکر کردن که مردم حالیشون نیس!
گفت ای بابا : بقول اون شاعر:
هر بیشه گمان مبر که خالیست شاید که پلنگ خفته باشه!
گفتم اگر به خاطر خط قرمز ها دس به قلم های ما ساکتن- نه اینکه هرچی دلمون خواست می تونیم به خورد مردم بدیم!
این شماره حرف داشت که منقد هم داشت. حالا با سمت و سوهایی متفاوت!که بعضی ازاین حضرات شیر پاک خورده ی به ظاهر دوست به جای بر خوردی منطقی آب به آسیاب حضرات به اصطلاح روشنفکر و قلم به دست احساساتی ریختن و شب نشستن دور هم و و توطئه ای که فلانی را کنار بزنیم. حالا فلانی را کنار زدید؟. با حقیقت موجود چه می کنید؟
گفت ها ! حلا فهمیدم ! اون مدیر مسئول هم که از جار و جنجال واهمه داره و خودش هم شریک جرم چاپ مطالب شماره ی 39 نشریه بود. میدان را داد دست آنها و خود را خواست با زیرکی کنار بکشه. که من نبودم دستم بود تقصیر آستینم بود!
ادامه دادم : گاهی وقت ها رفیق - انصاف برای آدمی چیز خوبیه. همان جوری که مربا برای بدن تو لازمه و تو از آن میگریزی !
گفت : در جریان شب نخوابیدن هایت بودم
:
گفتم ! راسته - میدونی 2 سال چه زحمتی کشیدم .چه شب نه خوابیدن ها و چه دوندیگها تا از هیچ - چیزی ساختیم! فقط برو شماره های قبل از آمدن منو بخوان. ببین چه آش شله قلم کاری بود!.البته این نشریه اجازه ی چاپ مطا لب سیاسیو نداره. توزیعش هم فقط در استان کردستانه. اجازه ی چاپ زبان کردیوراهم نداره. حالا اداره ارشاد هم اومده و اخطار کتبی به حضرات داده. که مطالب سیاسی چاپ نکنید و توریع باید فقط در استان کردستان باشه. کسی نمیدونه مرز بین مطلب فرهنگی- اجتماعی و سیاسی کجا ست؟ توضیحی هم در این مورد داده نمی شه
.انوری شعار آدم بد شناسی بود و مثل من دستش نمک نداشت.
می گوید.
هر بلایی کز آسمان آید
گرچه برای دیگری باشد
نا رسیده بر زمین پرسد
خانه ی انوری کجا باشد

گفت یعنی اگر جوابی به آن آقا بدهند چاپ می شد؟

گفتم در مقدمه ی آن مصاحبه قید کرده بودیم که جوابها را با نام نویسندگان آن چاپ می کنیم. بشرط آنکه فحاشی و کلمات ضد اخلاقی قاطیش نباشه.
من میگیم ما تجربه ی دمکراسی نداریم – و فردای کردستان و ایران را می خواهیم باهم بسازیم. اداعا می کنیم که برای ملت کرد کوشش می کنیم. به بخشی ها بهتون بر نخوره مبارزه میکنیم! این چه آزادیست که حالا نمی توانیم از یکدیگر انتقاد کنیم؟ آیا این جوری و با این شیوه های بر خورد قرون وسطایی می شه جامعه ای را نجات داد. یا خدای نخواسته رهبری ملت کرد رو بدس گرفت؟ استالین هم با همین نظریات خود و کشتن 2 ملیون انسان بیگناه در روسیه به قعر چاه افتادو رفت آنجایی که عرب نی نیاخته بود.ا صلا انسا ن که خدا نیس که اشتباه نکنه. همه کم و بیش اشتباه می کنند حتی رهبر ها هم ! نحوه نگرش به رفع اشتباهات بسیار مهم است؟ بهر حال شیوه ای منطقی مورد نظرمنه!
گفت پس چرا چند مطلب را به اسم خودتت زدی؟
گفتم این انتقاد تا حدی بر نشریه وارد ه. هر چند خیلی از نشریه ها ی دیگر هم گاه چنین کارهایی کردن. زیرا این نشریه 6 ماه امکان چاپ نداشت. اگر امکانات و گیر و گرفت های ما را می دیدی . می گفتی شما ها شاهکار کردین مطلب تحلیلی کم داشیتم . و من بخاطر بی جایی و بی امکانا تی آخرین لحظات چاپ نشریه را ندیدم حتما" در آن تغیراتی کیفیی را اعمال می کردم تو میری با دو شخصیت هنری و سیاسی که معتقد به مبازره ی مدنی و فرهنگی هستن نه مسلحانه مصاحبه می کنی . بعد 6 ماه از تاریخ آن مصاحبه می گذره. باید آن را به احترام مصاحبه کنندها چاپ می کردیم. ترس من از این بود که 6 ماه دیگر هم نشریه چاپ نشه. باور کن اگر گیر و گرفت های خط قرمز هم نبود با سران کلیه احزاب اپوزسیون مصاحبه مبکردم تا مردم بدنند که آنها چه میگین. این کار حرکتی سیاسی نیس بلکه حرکتی فرهنگیه برای روشن شدن باورهای درست یا نا درست! و باب گفتو شنود منطقی باز می یشه. باور میکنی به نفع همه بود؟ حتی مخالفینشون!
جالبه - حذف منهم بر میگرده به مسایلی که در پشت پرده می گذره و آفتاب هم همیشه پشت ابر نمی مونه. همان گونه که کل داستان را دوستان نزدیک همان شیرپاک خورده ی کودتا چییان برای من نقل کردن .

گفت حالا با این همه جو سازی ها از طرف آن حضرات شناخته شده و به نظر خودتت این شماره چگونه بود؟

گفتم به خاطر مشکلات مالی هیچ یک از نشریا ت کوردی ایده ال نیستند و این شماره ما هم ایده ال نبود. ولی یکی از قویترین شماره های ما بود.
ببین! سیاست گذاری این نشریه در راستای خدمت به ملت کرد تدوین شده بود که منهم در این راستا براستی کوشید م. بررسی مشکلات کردستان ایران- ترکیه- سوریه و کردستان فدراتیو عراق نظر گاهی تازه برای رفع حقوق ملی کردها س. که این اطلاع رسانی بگوش حضرات در حکومت نشسته ی کشورمان می رسه و بفکر می اندازدشان که قدم هایی در این راستا بر دارن . من طرفدار میارزه ای به شیوه ای مدنی هستم و مبارزه ی خشونت بار را دراین برهه از زمان باتوجه به شرایط منطقه به مصلحت مردممان نمی دانم. پی آمدهای آن بسیار زیان بار ه .نشریه ما ازخط سیاست گذاری های خودعدول نکرده و در رساندن مشکلات کردستان – و منطقه ی غرب و در سطح جهانی مسایل مشترک کردها قلم زده . شاهد این مدعا 10 -9-شماره ی همان نشریه است که من با آن همکاری کرده امو تو با آن خوب آشنایی.

گویا اشکلاتی دیگر هم داشتید ؟

یک سری انتقاد ها هم شخصی و غیر تخصصی بود و گاهی هم خند ه آور!. چرا این را نوشتی یا چرا این جور ننوشتی!1 این دیگر کار دست اندر کاران یک نشریه س. نه دخالت افراد غیر مسئول!
دو شایعه در مورد غیبت تو در شهر پچیده بود .. !
چه شایعه ای ؟
اول اینکه گفته بودن که فلنگو بستی و عده ای هم شایع کرده بودن که بردنت آب خنک خوردن؟ ؟
اینها از صحبت های یک شاهی دو سنار ه!چرا باید فرار کنم. چه جرم و جنایتی مرتکب شده ام منکه زندگیودر راه مردمم گذاشته ام - تنهایشون نمی ذارم. شایعه دوم نیز بی اساس بود. من بخاطر بیماری بستگانم چند روزی در این شهر نبودم. این شهر متاسفانه شهر شایعه های بی اساسه. آنهم از سوی کسانی گسترش پیدا میکنه که گاه روشنفکرهم شاید باشند. حالا این دو شایعه را از طرف منتقدین و دوستان خود باید تلقی کرد!
اوستای ضد مربا کمی بفکر فرو رفت و گفت :
فکر می کنم منم گاهی باید همراه شوربا کمی هم مربا بخورم وگرنه کم می آرم.
بعد به سرعت با حالتی بر خلاف چند لحظه قبل که کمی مهربانی از آن احساس میشد- خدا حافظی کرد و رفت!

No comments: